صعود

ساخت وبلاگ

وقتی تصمیم به متفاوت بودن میگیری باید حساب خیلی چیزها رو بکنی ...اینکه چه بهاهایی باید بپردازی... چقدر تحقیر شوی چقدر مورد تمسخر واقع شوی اینکه چقدر باید نیشخند دیگران به رفتار و عقایدت را ببینی و ببلعی و در خودت حل کنی... از انصاف نگذریم که گاهی نمی شود هرچقدر هم زور بزنی پایین نمی رود... یا اگر هم برود طعمش تلخ و تلخ و تلخ تر از زهرمار است. باید حساب این را بکنی که گاهی محکوم می شوی  به چیزی که نیستی... هیچ وقت نبودی و بلدش هم نیستی... "بی احساس" کلمه ی بی نهایت بزرگی ست برای وصف دختری که سنگینی اشک هایش زیر دوچشمش حفره ای عمیق حفر کرده اند... اما افسوس که بلد نیست اشک هایش،دردهایش،دلتنگی هایش،دلخوری ها و دلشکستگی هایش را فریاد بزند... او انتخاب کرده است حال بدش را در خود و حس و حال خدا حل کند و خنده هایش را با دیگران تقسیم کند... عادت کرده است. اما "بی احساس" خوانده شدنش انصاف نیست... نیست... اما این دختر عادت دیگری هم دارد اینکه قضاوت هیچ احدی الا «خدا» و «خودش» برایش اهمیت ندارد ... همان هایی که در تمام دوران زندگی اش اوج احساساتش را دیده اند... صعود...ادامه مطلب
ما را در سایت صعود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rainydreamero بازدید : 2 تاريخ : جمعه 30 دی 1401 ساعت: 11:09

به نامش... . . . به نقطه ای رسیده ام که عجیب است. انگار گم شده ام. فرقی نمیکند چگونه سَرَم ... یا تمام وجودم نمیدانم اما میدانم که گم شده ام لابه لای شعار هایی که برای خودم ساخته ام شنیده،الهام شده،گفته،خوانده ... «قوی باش... صبور باش هزار بار شکست ، و بعد موفقیت در بار هزار و یکم لبخند بزن مثبت باش صعود...ادامه مطلب
ما را در سایت صعود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rainydreamero بازدید : 18 تاريخ : دوشنبه 16 مرداد 1396 ساعت: 7:01

» نمایش این صفحه بدین معناست که نویسنده وبلاگ یک مطلب را بصورت رمزدار درج کرده است و برای مشاهده کامل مطلب نیازمند آن هستید که کلمه عبور مرتبط با این مطلب را دانسته و وارد کنید.

صعود...
ما را در سایت صعود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rainydreamero بازدید : 14 تاريخ : دوشنبه 16 مرداد 1396 ساعت: 7:01

خدااااا جاااااان دلم عاااااشقتم... با تماااامِ تماااااااااامِ وجودم ... شکرت بابت اینکه لحظه ای رقم خورد که منو وادار کنه به سجده ی شکر ... شکرت بابت اینکه اشک شوق و لبخند رو همزمان رو چهره م ببینم...این زیباترین پارادوکس جهاااان رو شکرت بابت اینکه بهم قوت دادی تلاش کنم و اینجوری با نتیجه ش ذوق زده صعود...ادامه مطلب
ما را در سایت صعود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rainydreamero بازدید : 18 تاريخ : دوشنبه 16 مرداد 1396 ساعت: 7:01

می گوید : جمع کنید. منــــها می کنیم. می گوید : عزیزانم ! ضرب کنید. تقسیم می کنیم. می گوید:راست!!!اینجا باید به راست بپیچید... گازش را میگیریم و تا ته ته چـــَـــپ می رویم. می گوید: دستم را بگیرید،،،حال ، وقت پرواز است. پشت میکنیم و تشنه و گشنه به دنبال چیزی میگردیم که آخر هیچ کدممان نفهمیدیم چیست ؟! می گوییم : پر نداریم...پرواز پــَــر می خواهد . باز هم به او و قدرتش اعتماد نمی کنیم و به پری ناچیز قانع می شویم. او پــَــر را هم برایمان فراهم می کند،اما خودمان ، با دستان و اراده ی خودمان می زنیم از ته قیچی اش می کنیم و بعد هم با مخ به ته دره سقوط می کنیم ... به همین راحتی می بازیم. . . . زمان امتحان که فرا می رسد ، مدام در تلاش است لحظه به لحظه و خط به خطش را بهمان تقلّب برساند ،،، تا پیروزمان کند ،،، تا قبولمان کند ،،، تا پروازمان دهد... اما ما سفتِ سفت ، دو دستی گوش هایمان را گرفته ایم و برّ و بر به اطراف چشم دوخته ایم ... نه خود‌ ، کاری می کنیم و نه حتی حاضریم به صدای یاری اش گوش بسپاریم ... . اما سراَنجام ،،، طلبکار ، با دلی پر و اَشک هایی سرازیر به سمتش می رویم و می گوییم : دیدی ؟ صعود...ادامه مطلب
ما را در سایت صعود دنبال می کنید

برچسب : عجب صبری خدا دارد,عجب حلوای قندی تو,عجب,عجب الذنب,عجبت منك ومني,عجب شیر,عجبي على حرفين,عجبي عليك يازمن,عجبا,عجب الذنب ويكيبيديا, نویسنده : rainydreamero بازدید : 10 تاريخ : سه شنبه 18 آبان 1395 ساعت: 16:24

خوشبختی درست همین حوالی ست ... همین جا ... در دستان مشت کرده و قامت استوار و قلب کوچکم ... خوشبختی ، جاری ست در واو به واو " سکوتم " ... در لحظه به لحظه ی لبخند زدنم ... در لحظه به لحظه ی راز و نیازهایم ... خوشبختی را در تک تک مولکول های هوای اتاقم می یابم و نفس می کشم ... هنگامی که صبح زود برمی خیزم و پتوی گرم و نرمم را کنار میزنم و دل میکنم از شیرینی گرما و آرامشش... به نماز می ایستم و با سجده های خویش لبخند را مهمان کتاب هایم می کنم ... . سرخوش و شاد می نشینم پشت میزم ... زِرِهِ امن و بی نظیر من است وقتی در جنگم ... نشسته می جنگم...ساعت ها ... و ثانیه به ثانیه اش را زندگی می کنم... . خوشبختی همان لحظه ای ست که وقتی از جایم بر می خیزم ، پاهایم خواب رفته و حس راه رفتن ندارد... خوشبختی همان لحظه ای ست که علامت لوله ی خودکار را روی بافت فرورفته و چین برداشته ی دستم می بینم ... خوشبختی همان لحظه ای ست که دلم غنج می رود برای هوای آفتابی و صاف بیرون ، و یا حتی قدم زدن زیرِ باران ... ولی فقط چشم هایم را می بندم ، نفس عمیقی می کشم ، لبخند می زنم و به آغوش کتاب هایم باز می گردم ... خوشبختی هم صعود...ادامه مطلب
ما را در سایت صعود دنبال می کنید

برچسب : جنگ جهانی دوم,جنگ جهانی اول,جنگل ابر,جنگ,جنگ ایران و عراق,جنگ سوریه,جنگ جهانی سوم,جنگ ایران و عربستان,جنگ ویتنام,جنگل, نویسنده : rainydreamero بازدید : 11 تاريخ : سه شنبه 18 آبان 1395 ساعت: 16:23